چند روز پیش خونه مادربزرگم بودم دیدم رفته تو اتاق یه دبه بزرگو گرفته دستش هی پیس پیس پیس زیر لب دعا میخونه با یه لقمه که هم قد خودم بود وارد اتاق شدمو با دهن پر میگم عزیز چیکار داری میکنی؟
اونم خوش و خرم میگه عموت خدا خیرش بده سرکه انگور انداخته دارم صلوات میفرستم
منم با شرارتی که از چشمام میریخت گفتم عهع بده ماهم چهارتا صلوات بفرستیم اونم خیلی مهربون دبه رو داد بهم
گفت آره ننه خدا تو رو هم خیرت بده خسته شدم بیا بیا یه ثوابیم تو ببری تو جوونی بچه ای گناهات کمتره به خدا نزدیک تری منم یه دیقه برم پایین قورمه سبزیم ته نگیره
منم چون دهنم پر بود با سر حرفاشو تایید میکردم آره آره برو
رفتم جلو به به دبه سرکه عجب بویی داشت عجب متایی چه بو کپکی چه رنگی روحت شاد زکریای راضی روحت شاد هعیی
عزیز یهو اومد تو گفتم اهان چیزه عزیز من صلواتامو فرستادم
ایشالله هروقت خواستید استفاده کنید برای منم نگه دارید بیام با چیپس بخورم چیپس سرکه نمکی دیگه شنیدی که ؟ خیلی خوبه برا خودتم میارم
ایشونم تند تند می گفت آی نه قربون دستات مادر من چیسپ و پوفک بخورم معدم بهم میریزه
دبه رسید که هیچی ترشید اما نه ازش به من چیزی رسید نه کسی بهش دست زد عوضش موند کرم ها ازش لذت بردن
انقدرم بوی بدی گرفته بودکه عزیز بعد یک سال رفت برای ترشیاش از اون مثلا سرکه استفاده کنه این متا بنده خدارو گرفته بود حالا مگه میشه جمعش کرد نشسته جلو شوهر عمم آقا جواد داره از خاطرات عاشق شدنش میگه از دوران جوونیش که چشم و ابروی آهویی و مشکی داشتو مثل قرص ماه بوده میگه همراه با کلی سوتی
طفلک آقا جواد از حرفای عزیز انقدر خجالت کشیدو و سرخاب سفیداب شد با یه با اجازه عرصه رو ترک کرد منم که بچه مظلوم اصلا بلد نیستم که باید چیکار کنم دارم با عزیز میگم میخندم اونم از همه جا بیخبر کل پته پوته خودشو جد و آبائش رو ریخت تو دایره و پاشد رفت
تازه دم پله ها هم میگفت اقا جوادو صدا کن اینو یادم رفت بهش بگم من و آقات یه بار که رفته بودیم فلاح...
منم نه میتونستم اونو جمع کنم نه خندمو هی میگم باشه عزیز شما بفرمایید
حالا اقا جواد که رفته بود تو ماشینش نشسته بود و نمیومد که یوقت عزیز خجالت نکشه از حرفاش به کنار عمه هم که خودشو داشت با سالاد سرگرم میکرد هم به کنار
عموم که اومد خونه رفت به سمت در یخچال که آب بخوره دید یه بطری از همون اصل شیرازا تا نصفه خورده شده اونم شوک شده خندش گرفته تازه هولم شده آروم به من میگه
اینو کدوم مادر مرده ای خورده ؟ خدا میدونه تو طبقه چندم آسمون داره سیر میکنه.
آیسان شاهی
۱۴۰۳/۴/۳۱